آقـا در این تــلاطـــم مـــطـلـق قــرار کـو ؟
پــایـان شــاهـنـامـه ی ایـن انـتـظـار کـو ؟
آقـــا چــقـــدر نــدبـــه بــخــوانــیـــم تــا ظـهـــور ؟
از بـهـر چـیـسـت فـاصـلـه ؟ تـقـصـیـر ؟ یـا قـصـور ؟
شـایـد بــرای آمــدنـت اشـتـیــاق نـیــســت
در قـلـب هـا ز غـیـبـت تـو درد و داغ نـیـسـت
یـعـنـی اگـر بـه شـوق فـرج انـتـظـار هـسـت ...
چــشـمـی بـه راه آمــدن آن ســوار هــسـت ...
دیـگــر دلیــل خــوانــدن آیــات صــبــر چیــســت ؟
دیـگـر دلـیـل مـانـدن مــــه پـشـت ابـر چـیـسـت ؟
چـون خـانـه ای ز شـوق تـو ویـرانه می شوم
چـون پـیـلـه در هـوای تـو پـروانـه مـی شـوم
وقــتـی ورق ز الـعــجـلـم تــیــره مـی شـود
آقـا بـه خـط کـوفـی آن خــــیــره مـی شـود !
" آقـــا بـیــا " به لهجه ی کوفـی جدید نیست !
مـرزی مـیـان کـوفـه و نـسـل جـدیـد نـیـسـت !
آن روز نـدبــه خــوانــدن آن ها گـناه بود !
هـر الـعـجـل مـعـادل یـک قـتـلـگاه بـود !
آیـا اگـر دوبـاره مـحــرم بـه پـا شـود ...
آقـا اگـر دوبـاره زمـیـن کـربـلا شـود ...
هر نـدبه خـوان برای تو یک یـار می شـود ؟
یـا نـامـه هـای الـعـجـل انـکار مـی شـود ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : محمد عابدینی
آقای من سلام : تولدت است و دست های من اما مث همیشه خالی ست
می خواهم تو به رسم کرمت روز تولدت به من هدیه بدهی
آرامش را به من هدیه بدهی ... ایمان را به من هدیه بدهی ... و یاد خودت و خدایمان را به من هدیه بدهی ...
اقا کاسه صبرمان دارد لبریز می شود ... آقا بیا و حضورت را به ما هدیه بده
اقا جان اینجا همه دل ها را انقدر که غبار گرفت دیگر جنسشان از سنگ شده ...
دیگر فاجعه بی حجابی و بی عفتی غیرت مردانمان را نمی لرزاند ...
دیگر دل ها از گرسنه خوابیدن کودکی بی قرار نمی شود ...
دیگر ...
مهدی جان ... اینجا کم اند دل هایی ک برای خدا می تپند ...
بیا و بهار خداوند را به پاکن ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : الهه ی سکوت
اقای مهربونم سلام
ببخش اقا شرایط خوبی ندارم و نمیتونم اونطور که شایسته ی شماست امسال میلادت و تبریک بگم
همه ی دلخوشیم این است همسایه ی جمکرانت هستم و در هوایی نفس میکشم که شاید شما لحظه ای قبل با تنفست ان را متبرک نمودی.
همیشه من را شرمنده کرده ای.با این زبان الکنم چطور تشکرکنم.
واژه ها کوچکند برای سپاسگزاری ...
آقای خوبی ها میلاد زیبایت را تبریک میگویم.
و ...
باز هم سالی دیگر گذشت و چشمان منتظر ما را تشنه تر کردی به دیدارت.
پس کی می ایی اقا جان .ببخش برای امدنت فقط حرف میزنیم.فقط دوست داریم که بیایی ...
اما رفتارمان ...
آقای عزیزم تنهایم مگذار که بدون شما هیچ هیچم.
دوستت دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : گلسا
سلام آقا
آقای مهـــ ـــربان . . .
می دانم که خوب نیستی . . .
من هم خوب نیستم !
بی شــــ ــــــکــ می دانی .
این روزها دِلـــــ تنگــــــم . . .
دِلـــــــــــــــــ تَـــــــــــنــــــــگــــــــــــــ
بــــ ـــــی قــــــرار . . .
دِلـــــ آشـــــوب . . .
دِلـــــــــــ خستـــــــــه . . .
آه . . .
آه از این دلِ خستـــــه . . .
تو هـــم به سان ِ من دلتنگــــــی . . .
مُـــــدتــــ هـــــــاســـــتــــــ
گلویم آبستن ِ بُــــغــــضــــــی کُـ ــ ـ ـهـ ــ ـ ــنـ ــ ـ ـ ـه ایست . . .
امــــــا خیالِ شِــ ــ ــکـــ ـــ ـســ ـــ ــتـ ـــ ـنــ ــ ـــ ـ ندارد !
نِمــیـــــ شــــکـــــنــد !!!
این روزها !
نَفــــسم به شماره می اُفتد . . .
تـــــ ـــــــاب نمیــــــ آورم ،
دِلم فریاد می خواهد . . .
بی قــــ ـــرار است ،
می خواهم خــالیــــــــ شوم !
حتی کلمات هم فراری اند . . .
جمع نمی شنوند تا من ، حرف ِ دِلـــــم را بگویم !!
کلمات هم به آشـ ــفـ ـــتــ ـــگـــ ــی خو گرفته اند !
دلگیرم از آدم ها . . .
خسته ام . . .
از آن هایی که ساده از کنارم گـــــذشتـــند . . .
از مَــــ ــــن . . .
احـــساساتـــم . . .
دلگیرم از آنانی که احساساتم را لگدمال کردند . . .
میان ِ این هیاهو مانده ام . . .
در این وادی . . .
گــویــــی تنهــــــــــــایـــم !
غـــ ــــریبم . . .
بی کَــ ـــس !
مــــهـــــدی جـــــــــــــانـــم !
دِل ِ تنگــــت را چطور تسکــــــین می دهی ؟
چطــــــ ــــور آرام می گیری ؟
آخر همه چیز برایت ناخوشـــایند است . . .
اعمال ِ ما !
رفتار ِ ما !
بَدی هایمــــان . . .
باز برای آمدنت مـــهیـــا نگشتیم !
قدمی بر نَـــــــ داشتــــیم !!!!
به چه اُمـــــیـــــدی می خواهی بیایی ؟!
شــــــــــــــرمســــارم !!
شــرمسار . . .
من !
باورهــــایم را دوست دارم !
عقــــایدم را دوست دارم !
اهدافم . . .
من برمی خیزم . . .
من سپاسگزار ِ همه ی کسانی هستم که تنهــــایم گذاشتند . . .
و مرا به بطن تنهاییم ســــــوق دادند . . .
تنهایی ِ دِل چَسبــــــم . . .
اما
اما فراموششان نخواهم کرد ، هیچ گــــــــــاه . . .
و دوستشان خواهم داشت . . .
مــــهــــدی جــــــــان !
من !
تنها نیستم !
وقتی خُــــدایم باشد . . .
خدای مهـــــــربانم . . .
وقتی تو باشی . . . امام ِ از نظرها غایبــــــ
مَــــهدیــــا !
برمی خیزم . . .
باید کـــــاری کرد . . .
همه ی نـــــیرویــــم را جمع می کنم ،
من مــــی توانـــم . . .
مـــا ، مــــی توانیـــــم . . .
خشنودی ات آرزوی من است ؛
جــــهان به اُمـــــید ظــــــهـــــور توست !
اندکی
صــــــــــــبر
سَــــــــــــــحــر
نزدیک است . . .
برمی خیزم !
دلِ بـــی قرارم را قرار باش . . .
دوستت دارم .
میلادت مُـــــبــــــارکـــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : سهیلا
با سلام آقا میلادت مبارک باشد و انشاالله میلادت با ظهورت همزمان گردد ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : بهداد
گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترگ گناه خواهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : امین
دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ،
به ایمان نرسیده است ...
وغم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید ...
بنویسد که هنوزم که هنوز است چرایوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : مهاجر
در انتهای کوچه پس کوچه های غربت زده شهرِ دلم در انتظار توای غریبه آشنا بی تابم، حیرانم؛ دیگر دریای همیشه جوشان
چشمانم نمی جوشد و در برابر سهمگین ترین توفان ها به غرش در نمی آید. دیگر اشکی نمانده، دیگر صبری نمانده.
منادی حضورت، ای غیاث الفقراء، حضور سبز تو را همیشه در آسمان و زمین ندا می دهد. نوروزها، عاشوراها ، جمعه ها پی در
پی گذشتند و می گذرند؛ ولی هیهات!
کاش اجل مهلتی می داد تا شاهد ظهور سبزت باشم و اگر نه حتّی شاخه گلی خشکیده زیر پای مبارکت گردم تا نشانی از
انتظارها باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرغ دل دیرزمانی است که در هوس روی نگار این سوی و آن سوی می پرد و پروانه وار شمع خیالش را طوف می کند. به خون
وضو ساخته و با شراره هجران احرام بسته است. موج در موج تاریکی فراقش را به برق وصال می شکافد و بغض گلوگیر شوق را
به فریاد شورآفرین می درد.
ای عزیز! سرشک دیده پشت در پشت کرده عزم ویرانی دارد و طوفان عشق بر خرمن هستی ام می تازد. حال که دیده ام را
تماشای سرو سهایت ناممکن و کلام زیبایت را نتوان شنود طلعت را بر صفحه دل به تصویر می کشم و با آن میگویم و می نالم و
می سرایم باشد که هاتفی جواب آرد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : بهانه بودن
قلم که به دست می گیری، ذهن بال می گشاید به آسمان واژه تا که بهترین تعبیر را برای بودنت بیابد؛
آسمان واژه هر قدر هم که وسعت یابد ، باز تو در سادگی و کوچکی عالم معنای من،
همان (مقدس ترین تعبیر هستی) ، هستی... که جهان با تو به هستی رسیده...
دل که در پیچ و خم جان این جهان کاوش می کند ، نفس نفس قداست وجودت را می یابد،
گاهی شوق می گیرد از این همه مهربانی خدا که در قامت تو گنجانده شده ؛
گاهی شرم می گیرد از این دلی که بی محابا برلحظه های نبودنت می افزاید
و زبانی که همزمانش اللهم عجل... آهنگ می کند !!!
با این همه امید به مهربانی و شفاعت تو دائمی ست.
این روزها که عطر ولادت به ملائک هم شادی بخشیده و سفره ی فضل الهی هزاران برابر وسیع تر می شود ؛ همه ی آدم ها با همان حالت گاهی شوق و گاهی شرم و همیشه امید ... چنگ به دامان مهربانیت ، ذات پاکشان را به رحمت الهی متصل می کنند...
و هزار هزار دعا که لطف تو آمین شان می شود!
امروز که مهربانی تو نگاهش به دستان رو به آسمان است... می خواهم دست به سویت دراز کنم و به جای همه احساس های مبهم گاهی شوق و گاهی شرم ، آهنگ ناهمخوان دل و زبانم...
تمنای احساس یگانه ی عاشقی ، احساس همیشگی شوق ، و آهنگ دائمی دل و زبانم که یکی باشد و آن یکی ...(( اللهم عجل لولیک الفرج))... را به محضرت بیاورم...و تو فقط یک کلمه...فقط یک بار بگو ( آمین) ..تا که تمام ملائک خدا به دنبال اجابت آن نفسی که از میان دو لبت گذشت ؛ زمین و زمان دنیایم را متحول کنند !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : نسیم
ای منتظران، نیمه شعبان رسید
برتن بی جان جهان ،جان رسید
مژده به یاران که صفا آمده
ایمنی و مهر و وفا آمده
میلاد نور مبارک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : بی قرار مهدی
آقایم من بدم ولی شما کریم من اولاد الکرام هستید ...
اگر مرا از در خانه تان رد کنید شما را به کریمیتان رجوع میدهم ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : ترنم
در کدامین شب کوفه باز خواهی گشت؟
در کدامین اوج
در کدامین عروج
چشم به راه آمدنت،
در پس تمامی دریچه های زمین ایستاده ام
چقدر دلم تنگ شده است!
وچشم هایم چه بزرگ شده اند!
ونطفه یک سؤال که در سرم بارور می شود!
پس تو کی می آیی؟
تو ای وسعت بیداری
ای همه دریایی،
که دلم لبریز از عطش های بیابانی است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ارسالی : کمیل
به صورت کامل از وبلاگ « گاهی دلم برای خودم تنگ می شود » مشاهده کنید ...