خورشید آل یاسین ... |
آقا ، آقا ، آقا ... آقا جون ! سر بلند می کنه می گه خدایا به من مهدی ببخشش ... اگه امشبم نخوای گوش به حرفام بدی دیگه کی ؟؟؟ دوشنبه 89/5/4 .:. 8:3 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
چیستی؟ من؟ آری من شکسته دلی چشم به راه آه چه سخت است درد انتظار. می ترسم از روزی که چشم هایم او را نبینند. که را؟ مهدی ام را، ناجی تنهایی ام را. ای منجی هستی، کی اجازه دیدنت از بخشنده مهربان صادر خواهد شد؟! خود بگو با انتظارت چه کنم؟ تا به کی سر انگشتان خسته انتظار، جمعه ها را یک به یک ورق بزند و با لب های خشکش قدوم ثانیه ها را تا لحظه دیدار شمارش کند.
ای روح باران! لب های خشک کویر جمعه ها ندبه می خواند تا که چشمان خسته اش در انتهای بی کسی به خواب رود. تو چگونه ای که کویر با تو سیراب و بهار بی تو خزان می شود. ای آسمانی من، تو حتی برای دل زندانی در قفس غم، آسمانی. بیا که دیگر قناری دل از پا و پر افتاد. بس است، بس است، این قناری دیگر نفسی برای سر دادن آواز غم ندارد. بال های پرنده دلم شکسته است و پاهایش زخمی.
بیا و مرحمی باش برای بال های شکسته و نفسی برای سر دادن آواز عدالت. این چشم ها برای دیدنت قربانی شده اند. مهدی، مولایم بیا و بیابان وجودم را که تشنه باران مهربانی است، سیراب کن. ای کاش حرف هایم را بشنوی.
ای کاش در یک صبح جمعه صدای موذنی عقل را از سر می ربود و جایش دل را چراغ راه می کرد و قلب راجلا می داد با: لااله الاالله مهدی جان دیر زمانی است که در باتلاق غم فرو رفته ام هیچ امیدی برای آزادی ندارم مگر زمانی که خورشید بی غروب بیاید. الهم اشف صدرالحسین بقیام الحجه(عج) ----------------------------------------------------------------------- دوشنبه 89/5/4 .:. 7:58 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
همینجوری بی هوا ، بی مناسبت که نمی شه ، می شه ؟ ... آقا ما غلط بکنیم ناامید بشویم یا خسته بشویم ، اما بدجوری می ترسیم که نبودنتان عادت بشود برایمان. البته آقا ادب کردم گفتم عادت ! منظورم ... منظورم ... خدا ما را بکشد اگر روزی بیاید که بود و نبودتان تفاوت نکند برایمان ... ... ----------------------------------------------------------------- دوشنبه 89/5/4 .:. 1:26 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:.
گفته اند بعد از ظهور حضرت مهدی « عجل الله تعالی له الفرج » خیلی ها وقتی چهره مبارک ایشان را می بینند می گویند : عجب ! ما ایشان را قبل از این هم دیده بودیم... ---------------------------------------------------------------------- دوشنبه 89/5/4 .:. 1:21 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:.
دریای بیکران مهر ،شکوه و عظمت گنبد آبی رنگ مسجدت،دل عاشقانت را بی قرار ساخته. چشمان غرق در اشک منتظرانت اندوه فراق تو را فریاد میزند. زیباروی،هر چه در عظمت و بزرگیت می اندیشم،بیشتر غرق در نور معصومیتت میشوم. مولایم،تو نمایانگر خورشید محمدی هستی. تو خروش ذوالفقار علی رادربر گرفته ای وسکوت حیدریت عالمی را منتظر کرده. شجاعت حسینیت زبانزد است. مهدی جان،قلب منتظرانت در تلاطم امواج خروشان بی مهریها وظلمتها به درد آمده. سرورم، آن هنگام که به ناله های عاشقان و منتظرانت نگاه می کنم ،تو را درموج خروشان اشکهای جاری آنها می بینم.در پبچ و خم جاده ی پرنور وصال تو ،قدمهایم آرام آرام مرا به مرکز نور هستی می کشانند؛صدای یا مهدی یامهدی مسافران جاده ی امید به گوش میرسد.جان می رود و روح پرواز می کند. ---------------------------------------------------------------------- دوشنبه 89/5/4 .:. 1:17 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:.
سلام عزیز ِ زهرا(س) ! دلم میخواهد حرفی بزنم، اما سراپا تقصیر و گناه در مقابلت مانده ام به خجالت! چند روزی ست که به این می اندیشم آیا این جشن و سرور و این چراغانی ها درمان ِ درد دلت می شود؟ آیا این شادی ها و جشن ها سرپوشی بر گناهانی که مانع ِ ظهورت شده می شود؟ به دل ِ پردردت فکر میکنم ، به تنهایی ات ، به اشک هایی که من باعثش شده ام ، به غربتت که من در بیشتر شدنش سهیمم ..! پ.: امروز توی این دنیای سایبر می گشتم و سرچ می کردم در مورد ِحضرت مهدی (عج) که به این سایت برخوردم ... خیلی کار ِ زیبایی انجام شده ، اینکه هر جمعه به یکی از گناهانی که مرتکب میشویم فکر کنیم و سعی کنیم تا جمعه ی بعدی اون رو کنار بگذاریم ، یه سر بزنین کار ِ قشنگیه ... دست در دست هم دهیم به مهر ، اومدنش رو سریع تر کنیم. آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان! تمام می شوم شبی، فقط به من اشاره کن! ----------------------------------------------------------------------
دوشنبه 89/5/4 .:. 1:13 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:.
آقاجان مهمانکندهررا... بهشهادتینی... کناربستراحتضارثانیهها... ومنرا... بهجرعهایعروج... کنارابهامسایهها.
جمعهتمامروزرا برایتگذشت... سرویتمامروزرابرایتدستتکانداد... غرورابریشکستوتمامروزرابرایتگریست... وتو... آرامآرام... درصحندلمقدممیزدی. آقاجان واژههابیاعتناازمقابلذهنمعبورمیکنندومن... باچشمانیپرازاشک... درحاشیهیخیابانهایشعر... مسافرمعانیجمکرانیام. آقاجان... بغضیسرد... آرامازناوداندلممیچکد... ومنپشتپردهایازاشک... ردپایتورادربرفهایغیبتدنبالمیکنم. تاکیحیرانیوپریشانیتو... مرادربیابانهایغربتوغمخواهددواند؟... ودلتوازپشتکدامابر... ازدرماندگیمنخواهدگرفت؟
دوشنبه 89/5/4 .:. 1:6 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
|
|