خورشید آل یاسین ... |
بسم رب المهدی داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه توست شرمنده ایم می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . می دانیم کوتاهی ها نادانیها وسستی های ما،ستم هایی است که در حق تو کرده ایم . یعقوب به پسران خود گفت:به جست وجوی یوسف برخیزید وما با رو سیاهی وشرمندگی امده ایم تا از تو نشانی بگیریم . به ما گفته اند اگر به جست وجوی تو برخیزیم نشانی از تو می یابیم . اما ای فرزند احمد! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم اگر بگویند برای دیدارتو باید سر به کوه وصحرا بگذاریم ،می گذاریم ای یوسف زهرا! خاندان یعقوب پریشان وگرفتار بودند ، ما و خاندان ما نیز گرفتاریم، روی پریشان ما را بنگر ،چهره ی زردمان را ببین . به ما ترحم کن که ما بیچاره ایم ومضطر ای عزیز مصر وجود! سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است. نیازمندیم!محتاجیم و در عین حال گناهکار از ما بگذر وپیمانه جانمان را از محبت پر کن. یا بن الحسن! برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی-هرچند اندک- آورده بودند،سفارش نامه ای هم از یعقوب نبی داشتند اما..... چه انتظار عجیبی تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نه کوششی نه وفایی فقط نشسته وگفتم :خدا کند که بیایی
----------------------------------------------------------------------
دوشنبه 89/5/4 .:. 12:38 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
|
|