خورشید آل یاسین ... |
چیستی؟ من؟ آری من شکسته دلی چشم به راه آه چه سخت است درد انتظار. می ترسم از روزی که چشم هایم او را نبینند. که را؟ مهدی ام را، ناجی تنهایی ام را. ای منجی هستی، کی اجازه دیدنت از بخشنده مهربان صادر خواهد شد؟! خود بگو با انتظارت چه کنم؟ تا به کی سر انگشتان خسته انتظار، جمعه ها را یک به یک ورق بزند و با لب های خشکش قدوم ثانیه ها را تا لحظه دیدار شمارش کند.
ای روح باران! لب های خشک کویر جمعه ها ندبه می خواند تا که چشمان خسته اش در انتهای بی کسی به خواب رود. تو چگونه ای که کویر با تو سیراب و بهار بی تو خزان می شود. ای آسمانی من، تو حتی برای دل زندانی در قفس غم، آسمانی. بیا که دیگر قناری دل از پا و پر افتاد. بس است، بس است، این قناری دیگر نفسی برای سر دادن آواز غم ندارد. بال های پرنده دلم شکسته است و پاهایش زخمی.
بیا و مرحمی باش برای بال های شکسته و نفسی برای سر دادن آواز عدالت. این چشم ها برای دیدنت قربانی شده اند. مهدی، مولایم بیا و بیابان وجودم را که تشنه باران مهربانی است، سیراب کن. ای کاش حرف هایم را بشنوی.
ای کاش در یک صبح جمعه صدای موذنی عقل را از سر می ربود و جایش دل را چراغ راه می کرد و قلب راجلا می داد با: لااله الاالله مهدی جان دیر زمانی است که در باتلاق غم فرو رفته ام هیچ امیدی برای آزادی ندارم مگر زمانی که خورشید بی غروب بیاید. الهم اشف صدرالحسین بقیام الحجه(عج) ----------------------------------------------------------------------- دوشنبه 89/5/4 .:. 7:58 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
|
|