خورشید آل یاسین ... |
خطاب به امام زمان « عجل الله تعالی فرجه الشریف » یکشنبه 91/5/29 .:. 8:18 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا زلـف شـب را به سراپـای سحـر می ریــزم ساحل چشــم من از شوق به دریا زده است جمـعــه را سرمــه کشیدم که مــگر برگـــردی زندگـــی نیست ممــات است ، تورا کم دارد خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم از دل تنــگ مـــــن آیا خبــری هــم داری ؟ لذت درد تــو شـــد مـــزد دعـــای پــــدرم هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکـرد مــــا کجـــا درد کشیدیم بـــه اندازه ی تــو منّتـــی بر سر ما هم بگذاری بـــد نیسـت نگرانم که پس از مردن من برگردی نکنــــد منتظــــــــر مردن مائـــی آقا؟ من به جز تو به کسی جان بدهم ممکن نیست به نظر می رسد این فاصله ها کم شدنی سـت دارد از جـــاده صدای جرســی می آیــد چون قرار همـــه با حضرت آقا جمعه است منجــــی ما به خداوند قســـم آمدنی است من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا تا ببینیم تو را تا به کجا باید رفت نذر کردیم به هر حال ببینم تو را " صابر خراسانی " یکشنبه 91/5/22 .:. 11:30 صبح .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
دریافت فایل صوتی : ( + ) دوباره بساط طرب شد مهیا شب می فروشی شب باده نوشی شب هو کشیدن گریبان دریدن چه شب ها که زهرا دعا کرده تا ما غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما که دنیا به خسران عقبی نیارزد و این زندگانی فانی جوانی خوشی های امروز اگر عاشقانه هوادار یاری اگر آبرو می گذاری به پایش بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟ به شانه کشیدی غم سینه اش را؟ اگر یک نفر را به او وصل کردی به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟ اگر اشک داری به شکرانه اش … ها دل آشفته بودن دلیل کمی نیست و پایان این بی قراری بهشت است نسیم کرامت وزیدن گرفته مبادا بدوزی نگاه دلت را به مردم خدایا به روی درخشان مهدی به قلب رئوفش که دریای داغ است به لب های گرم علی یا علیش به دست کریم و نگاه رحیمش به حال نیاز و قنوت نمازش به برق نگاه و به خال سیاهش به حج جمیلش به جاه جلیلش به صبح عراق و شبانگاه شامش به جان داده های مسیر عبورش مرا دائم الاشتیاقش بگردان تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر و پا ندیدم شهی در دل آرایی تو تو خورشیدی و ذره پرور ترینی نداری خماری به مشتاقی من نداری خرابی به بی تابی من نداری به کویت ز من بی نواتر نداری گدایی به رسوایی من نداری مریضی به بد حالی من نداری غلامی به تنهایی من نداری اسیری به شیدایی من امید غریبان تنها کجایی؟ تجلی طه، گل اشک مولا، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا کس بی کسی های شب های کاظم تمنای هادی، عزیز دل عسکری، دلم جز هوایت هوایی ندارد وضو و اذان و نماز و قنوتم دلی که نشد خانه ی یاس نرگس مرا در کمندت بیفکن که دیگر خوشا آنکه غیر از ظهورت نگارا ید اللهی و حق بجز دست مشکل گشای تو مشکل گشایی ندارد که این بندگی انتهایی ندارد که این زندگانی وفایی ندارد دل زخم خورده دوایی ندارد به فکر علاج دل بی نوا باش بیا جان زهرا، بیا جان زینب، بیا جان سقا سحر خیز مشهد، سحر خیز کربُ بلا و مدینه چهارشنبه 91/5/11 .:. 6:57 صبح .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
نه در میانمار مسلمانی وجود دارد که همه را خارجی می دانند… جمعه 91/5/6 .:. 12:30 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
|
|