پيام
+
تنها تو بودي که خوب فهميدي
استخواني که در گلوي علي بود سه شعبه داشت
شش ماه علي بودن را طاقت آوردي
خون تو جاذبهء زمين را بي اعتبار کرد ...

نور خدا
91/9/20
منتظرالمهدي
حالا پدرت يک قدم مي رود بر مي گردد / مي رود بر مي گردد / مي رود... / با غلاف شمشير برايت از خاک گهواره اي بسازد / تاديگر صداي سم اسب هاي وحشي از خواب بيدارت نکند / رباب مي رسد از راه
/ با نگاه / بايک جملهء کوتاه / آقا خودتان که سالميد انشاالله...
شهاب افشار
سيد حميدرضابرقعي*
نور خدا
:((