پيام
+
بايد که شيوه ي سخنم را عوض کنم ، شد شد اگر نشد دهنم را عوض کنم ، گاهي براي خواندن يک شعر لازم است ، روزي سه بار انجمنم را عوض کنم ، از هر سه انجمن که شعر خوانده ام ، آنگه مسير انجمنم را عوض کنم ، در راه اگر به خانه ي يک دوست سر زدم ، اين بار شکل در زدنم را عوض کنم ، وقتي چمن رسيده به اينجاي [آيکون گلو] شعر من ، بايد که قيچي چمنم را عوض کنم ، پيراهني به غير غزل نيست در برم ، گفتي که جامه ي کهنم
منتظرالمهدي
90/8/14
منتظرالمهدي
را عوض کنم ، دستي به جام باده و دستي به زلف يار ، پس من چگونه پيرهنم را عوض کنم؟ ، شعرم اگر به ذوق تو بايد عوض شود ، بايد تمام آنچه منم را عوض کنم ، ديگر زمانه شاهد ابيات زير نيست ، وقتي که شيوه ي کهنم را عوض کنم ، مرگا به من که با پر طاووس عالمي ، يک موي گُرده ي وطنم را عوض کنم ، وقتي چراغ مه شکنم را شکسته ام ، بايد چراغ مه شکنم را عوض کنم ، عمري به راه نوبت ماشين نشسته ام ، امروز ميروم لگنم را
منتظرالمهدي
عوض کنم ، تا شايد اتفاق نيفتد از اين به بعد ، روزي هزار بار فنم را عوض کنم ، با من برادران زنم خوب نيستند ، بايد برادران زنم را عوض کنم ، دارد قطار عمر کجا مي برد مرا ، يا رب عنايتي تِرَنَم را عوض کنم ، ورنه ز هول مرگ زماني هزار بار ، مجبور ميشوم کفنم را عوض کنم
منتظرالمهدي
ممنون جناب بي يار لطف کردين
هادي قمي
از اشعاري است که من خيلي باهاش حال ميکنم .
هادي قمي
ديگر زمانه شاهد ابيات زير نيست .....مرگا به من که با پرطاووس عالممي
*اخراجي*
كلا بيابانكي ادم خيلي جالبيه
قافيه باران
اين شعر رو پيش آقا خوندن خيلي زيباست
منتظرالمهدي
بله شعر جالبيه ولي بيابانکي نگفته که
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید