پيام
+
آن نه عشق است که بتوان برِ غمخوارش برد ، يا توان طبل زنان بر سرِ بازارش برد ، عشق مي خواهم از آن سان که رهايي باشد ، هم از آن عشق که منصور سرِ دارش برد ، عاشقي باش که گويند به دريا زد و رفت ، نه که گويند خَسي بود که جويبارش برد ، عشق يعني قلم از تيشه و دفتر از سنگ ، که به عمري نتوان دست بر آثارش برد ... « نصيحت نوشت : اينجوري عاشق شو! »

سكوت خيس
90/6/3
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید