خورشید آل یاسین ...
 
ثامن تم



دست نوازش تو که بر سر بود از بدو تولد ، امام این سر من سر نبود که بفهمد دستی بالای سر دارد که نوازشش وجود را چنین و چنان استقامت می بخشد که تکیه کند به وجود بلند قامتت و فریاد برآورد :

« اهل عالم؛
اگر شما عمری به دنبال عشق گمشده بودید من هجده بهار است به عشقم رسیده ام ... »

اما افسوس ...
افسوس که حالا باید اقرار کنم که وجودت را و گرمی حضورت را و نوازش دستانت را چنان سرسری گرفتم که حال فقط می توانم فریاد کشم:

« اهالی زمین و آسمان؛
من بهاری در زندگی ندیده ام و آنچه از مقابل چشمانم هرسال عبور کرده خزان دوریش بوده و خزان و خزان و ... »

حالا به جای شادی از آن که در هجده بهار هجده بار بهار را دیده ام بگویم هجده بهار آمد و هجده بار گذشت و هجده بار ندیدمش ...

بهار زندگی من! یاد داری گفتی تو باش من هم هستم؟ ...
ببخش که همیشه تو بودی و من نبودم ...
ببخش که عادت کرده ام به خلف و وعده و ترک عادت هم برایم ...
ببخش که تو نفس به نفس آقایی کردی و با من بودی ولی من ...

راستی عزیزدل ...
به چه چیز من دلخوشی که مانده ای کنارم ؟ که دقیقه به دقیقه حضورت را حس می کنم؟ که ...
امشب آقا دلم با توست ... گوشم با توست
حواسم با توست ... کاش ...
کاش نگاهم نیز به روی تو بود ...

آقا ؛


بوی بهار می آید ...


پنج شنبه 90/6/3 .:. 10:1 صبح .:. منتظرالمهدی «عج» .:. نظر
.: Weblog Themes By SamenTheme :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
طراح قالب
ثامن تـــم
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 352113

دانلود آهنگ جدید